رادینرادین، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 28 روز سن داره

رادین اقا عشق ماما نفس بابا

عکس های ناز از یه نی نی ناز خومزه

عروسک دوست داشتنی من ،دیوانه وار دوست دارم قربون اون خندههای شیرینت بشم که وقتی می خندی،دنیام پر از قهقهه میشه مامان فدای چشای ابی طوسیت بشه که دنیامون رو هزار رنگ کردی قربون پسملی کتاب خونم بشم فدای پاهای ناز و توپولت بشم که همیشه موقع خواب به هر نحوی شده از زیر پتو می یاریشون بیرون شکلات مامان کم انگشتاتو بخور بده یه خورده هم من انگشتای خوشمز تو بخورم الاهی قربون نگاه های نازت بشم عسلم که با نگاههت نفس توسینه ام حبس میشه ومی خوام جونم رو فدات کنم داری کجا رو نگاه می کنی پرنس مامان یه نیم نگاهی هم به ما بنداز تا دل شیدامون اروم بگیره دورت بگردم با اون م...
20 آبان 1390
17655 0 32 ادامه مطلب

اولین بی خوابی پرنس من

وای خدای من باورم نمیشه بلاخره رادین خوابید،وروجک من از 3 نصف شب دیروز تا نیم ساعت پیش بیدار بود وهر کاری می کردیم لالا نمی کرد وتو این 5 ماه و23 روز اولین باری بود فسقلی بی خواب شده بود امروز واقعا پنچر شدم چون دیروز حسابی خسته بودم تا عصر به کارهای خونه رسیده بودم وشام هم مهمون داشتیم و ساعت 2"30 خوابم گرفته بود که فینگیلی ساعت 3 بیدار شد و قصه ی بیداری اقا پسر شروع شد.وای که چه روز سختی بود البته اگه  این شب بیداریها همیشگی هم باشه من با جون ودل حاظرم بیدار بمونم وبا بهونه گیری های رادین کنار بیام ولی دلم برا خود کوچول خان می سوزه که بی خوابی می زنه به سرش وبی خود وبی جهت گریه می کنه و عصابش می ریزه به هم. بالاخره اقا کوچولوی ...
19 آبان 1390

پاییز هزار رنگ

  سلام ،دیروز من و مامان جون وبابا جون رفتیم بیرون تا مامان رو برگ های پاییزی راه بره اخه مامان نگین عاشق قدم زدن رو برگها و روی برف های سفیده، دبروز بابایی ما رو برد ائل گلی تا پاییز و برف رو باهم ببینیم ولی برف ها همه به یخ تبدیل شده بود و هوا هم خیلی سرد بود البته من سردم نشد چون اسکیمو شده بودم حتی دیروز صبح هم که با مامان نگین رفتیم خرید من احساس سرما نکردم ولی مامان چون دستکش دستش نبود دستاش یخ زده بود. دیروز مامانی کلی از ائل گلی و برگ ریزان پاییز عکس گرفت که چند تاشو این جا می ذاره،جاتون خالی دیروز خیلی خوش گذشت مامانی وقتی رو برگ ها راه می رفت صدای خش خش برگ ها شنیده می شد ومن هم با شنیدن صدا کلی می خن...
19 آبان 1390

جای خالی مامانی و بابایی جون

سلام این چند روزه واقعا بهمون خوش گذشت وباز هم اقا رادین چون مامانی جونشو پیدا کرده بود به من کم محلی می کرد . مامانی جون  و بابایی جون امروز عصر بعد از مهمونی خان دایی (دایی مامانی جون)برگشتند خونشون و ماهم امدیم خونه ی خودمون ولی جای خالی مامانی جون خیلی حس می شد و بازهم اشک مهمون  چشمهای مامان نگینم شد. امروز زندایی (زندایی مامانی جون)شال و کلاهی رو که برای رادین بافته بود رو داد، دستش درد نکنه که خیلی خوشتل شدن.          این هم عکس شال و کلاه رادین ،چون اقا کوچولو خودش خواب بود گذاشتیم رو سر عروسک و عکس گرفتیم . این هم از فرشته ی ناز وکوچولو که لالا کرده ...
16 آبان 1390

عید مبارک

 سلام به همه دوست جونام امید وارم حال همتون خوف خوف باشه،عید  بر همگی مبارک امیدوارم تو این روز غم هاتون قربانی شادی هاتون بشه. ´´´´´´´´¶¶¶¶´´´´´´´´´´´´´´´´´´ ´´´´´´¶¶´´´´¶¶¶¶¶´´¶¶¶¶´¶¶¶¶´´ ´´´´´´¶´´´´´´´´&a...
15 آبان 1390

روز عید

خوشا سر به سوداى معبود سپردن       و فرمان بردن از حضرت دوست! خوشا شیطان درون خویش را به بند کشیدن و از هر چه غیر دوست، چشم پوشیدن! خوشا لحظه قربانى کردن بت‏هاى ظاهر و باطن به پاى عشق و هم‏سفر شدن با راهیان کوى دلدار! عيدتان مبارک ...
15 آبان 1390

خیلی خوشحالم

سلام امروز بازم خوش به حال من شده چون مامانی جون وبابایی جونم از ارومیه امدند خونه ی ما وباز هم برای من کلی هدیه اوردند واز همه مهمتر خوشحالیه ما بابت بهبودی مامانی جون هستش. مامانی جون وبابایی جونم خیلی دوستتون دارم دست گلتون درد نکنه که واسه من کلی چیزهای خوشگل میخرین.                                                              &nbs...
12 آبان 1390

دلبر کوچولوی من

رادین عزیزم الاهی قربونت بشم که عین فرشته ها می خوابی ،حتی تو خواب هم برا مامان دلبری می کنی وبا غنچه کردن لبات وبیرون گذاشتن پاهای توپولت از لحاف دل از من وبابایی می بری و ما ساعت ها بالا سرت می شینیم وبه حرکاتی که تو خواب انجام می دی نگاه  می کنیم  و دلمون غش و ضعف می ره برات ولی نمی تونیم زیاد ماچ و بوست کنیم چون می ترسیم بد خواب بشی فرشته ی ما .الان که پیشت بودم عطر تنت مستم کرد و برا ی اینکه بیشتر از این از خود بی خود نشم و از ترس این که نتونم جلو خودم رو بگیرم از اتاق امد بیرون و دارم برات می نویسم تا وقتی بزرگ شدی بخونی وبدونی که با دلبری هات هر روز بیشتر از روز قبل  من رو عاشق و شیفته ی خودت می کنی. فرشته ی...
11 آبان 1390